مرا با عشق و لیلی آشنا کردی و جان دادی

مرا با عشق و لیلی آشنا کردی و جان دادی
به هر کس را که خواهد وصل تو, راهی نشان دادی
پس از چندی که پشت درب های خانه بنشستم
چرا با چشم های خود به مجنون آسمان دادی؟
گرفتاری, نبودِ یاوری در زندگانیِ نیست
گرفتارت شود هر آن که بر عشقت امان دادی
چرا ابراز های عاشقان را هیچ می‌دیدی
چرا جان نامه های مردمان را این و آن دادی
ز وصلت خسته, از مرگت‌ گریزانم, نمی‌دانم
برای چه به این دل خسته ی عاشق زمان دادی


علی احمدپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.