من دیوانه را دیوانه تر کن مثل گیسویت

من دیوانه را دیوانه تر کن مثل گیسویت
رها کن پشت سر در خوشه ای از خرمن مویت

چه میشد بامدادی همدل و همراه هم باشیم
تو جان از من بگیری من سری در شیب بازویت

شبی در آسمان من بریزی نقره از ماهت
برقصم لحظه ای در پیچ و تاب موج سوسویت

به پیش هر نسیمی که بیابان زیر پا دارد
بگیرم عطر و بوی گوشه های برج و بارویت

تو کفتر چاهی جلدی شوی بین دو دستانم
و من مثل بهاری مست پرواز پرستویت

بپیچی مثل نیلوفر به ساق سرد بی جانم
بریزم رشته رشته سایه ساری را به پهلویت


تو آهو بره از تالاب اشک و غم چه می دانی
چرا جامانده ای از ساحل سبز تکاپویت

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.