از خیابان پائیز گذر می کرد

از خیابان پائیز گذر می کرد
شعر ناتمام‌ من
تا درمان شود غصّه های بی شمارش,
نمی دانم در کدام
فصل بر واژه هایم باریدی
و مرا سیراب کردی؛
گویی خم اَبروی تو
مثل کوچه ای ست بن بست
که قلبم در آن می ایستاد
و تمام روزهای دلتنگی اَم را
با نگاهت ورق می زدی
میان اندوه های بسیار معشوقی که
در چشمانش همیشه اَبری اندوخته بود!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.