ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عصر بود
و اتاق تاریکی را مزه مزه می کرد
من از بافتنی دست کشیدم
و کلاف خیال را شکافتم
تو
نبودی
و من اندازه ی دست هایت را گم کرده بودم
تو نبودی
و آسمان و ریسمان را به هم می بافتی
که نبودنت را موجه کنی
من اما دفتر حضور و غیاب نداشتم
معلم نبودم
و قرار نبود آخر این عشق از من بیست بگیری
خواب آلوده از راهروی بهانه هایت گذشتم
دیوار هایش را کورمال کورمال دست کشیدم
از نقطه خط های این انفرادی طولانی
فقط یک جمله پیدا بود
من اما
خود را به فراموشی زدم
اندازه ی دست هایت را پوشیدم
تا خیال انگشتانم را ببافی
((روشنک آرامش))