لعنت به قافیه ای که هرگز در دلم ردیف نشد

لعنت به قافیه ای که هرگز
در دلم ردیف نشد
انگار امشب رنگ رُخ ماه پریده
تا نگاهش به رُباعی چشمانت افتاد؛
تو باش و شعر کوتاه چشمانم را
گِره بزن به بیت بلند گیسوانت
که سال هاست زیر دو اَبروی کمان اَت
خیره مانده ام به آسمان هفتم خُمارِ نگاهت!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.