درختی پیر

درختی پیر
شکسته، خشک، تنها، گم ...
نشسته در سکوت وهمناک دشت
نگاهش دور
فسرده در غروب مرده دلگیر
و هنگامی که بر می گشت
کلاغی خسته سوی آشیان خویش
غم آور بر سر آن شاخه های خشک
فروغ واپسینِ خنده خورشید
شد خاموش ...


هوشنگ_ابتهاج
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.