همسری ندارم

همسری ندارم
نخواستم که داشته باشم
تورا می‌خواستم
که هرروز از این خیابان به اداره می‌رفتی
و از همین خیابان به خانه‌ات بازمی‌گشتی

یک‌روز این خیابان را مثل قالیچه‌ای جمع می‌کنم
به خانه می‌آورم
و در اتاقم می‌اندازم


تو هرروز از این قالیچه به اداره خواهی رفت
و از همین قالیچه به خانه‌ات بازخواهی گشت

همسری ندارم
نمی‌خواهم داشته باشم
تورا می‌خواهم که هرروز از این خیابان به اداره می‌روی
و از همین خیابان به خانه‌ات بازمی‌گردی

حسین صفا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.