از خانه‌ی ما تا به حرم چند قدمی نیست

از خانه‌ی ما تا به حرم چند قدمی نیست
در راه تو انگار دگر قافله‌ای نیست

ابریست هوا، خیس شده ابر خیالم
جز یاد تو در سینه‌ی من خاطره‌ای نیست

کفاره فروشند به چند سکه‌ی دینار
اما به درک عشق که دادوستدی نیست


غافل به سر خاک خریدار نماز است
افسوس که این مشکل ما حل شدنی نیست

آنجا که مرا رد کنی و هیچ نگویی
بی‌حاشیه گویم همین درد کمی نیست

دیوانگی‌ام خواسته‌ی دل بود که انگار
این زخم دل عاشق من ، خوب شدنی نیست

تو یار خودت باش، همین مژده‌ی خوبی است
دل راه خودش یافت، نیازی به کسی نیست

فرهاد عبادی