ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بعد از هر زخمِ تازهای برمیگردی
و هربار عزیزتر از قبل،
هربار عمیقتر از قبل...
غاده السمان
بعد از هر زخم تازهای برمیگردی
و هربار
عزیزتر از قبل
هربار عمیقتر از قبل
غادة السمان
چگونه تو را فراموش کنم
در حالی که من
یک بار با تو عشق را آزمودم
و پس از آن
بارها مرگ را
تجربه کردم...
غادة السمان
«تو در پوست تنم جا داری، و تو را به سان فلسطین احساس میکنم:
از دست رفتنش فاجعهای جبرانناپذیر است.»
غادة السمان.
اینکه با تو باشم و با من باشی
و با هم نباشیم ؛
جدایی همین است .
اینکه یک خانه ما را در بر بگیرد ،
اما یک ستاره ما را در خود جای ندهد ،
جدایی همین است .
اینکه قلبم اتاقی باشد خاموش کننده صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی ،
جدایی همین است .
غاده السمان
آه
صدایت صدایت
سراسر حسرتست
مثل همآغوشی
معلق میدارد مرا
میان پریشانی و جنون
بر دیوارههای قلعهی شب
در حالیکه
درد میکشم از عذاب زندگی
دلتنگ توام
در حالیکه
درد میکشم از عذاب زندگی
بیشتر دوستت دارم
غادة السمان