| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
برف که میبارد
گویی همهی گناهانِ زمین شسته میشود
و من
با دستانِ لبریز از یاد تو
در محرابِ سکوت میایستم
دستت را دارم
و پنجرهها یکی یکی
رو به بهشتی نادیده باز میشوند.
کلمهام تشنه است
اما نه برای رود
برای قطرهای شبنم که بر گلوی تو میدرخشد
عشقِ ما
نیایشی است بیزبان
که از سجادهی پوست تا آسمانِ استخوان میرود
و من
در این طوافِ سفید
تنها یک بار خود را گم کردهام
در حوضِ انعکاسِ چشمانِ تو
حسین گودرزی