دیشب فروغی تابان ، در خانه جلوه گر بود

دیشب فروغی تابان ، در خانه جلوه گر بود
وقت ِدوگانه خواندن ، هنگامه ی سحر بود

من بودم و نیایش ، من بودم و تمنّا
چشمان ِکم فروغم ، دنبال ِیک اثر بود

جان در هوای ِوصلش، پروانه وار می سوخت
دل بر امید ِرویش ، سوزان و پُر شرر بود

در فکر ِخسته ی من ، امواج ِعمر رد شد
عُمر ِفنا پذیرم ، زنگوله ی خطر بود

عمرِگران چو رودی ، بر جویبار بگذشت
فکرِدرخت ِپیر هم ، بر بوسه ی ِتبر بود

حالا به فصل ِپیری ، مردی دوباره فهمید
دنیا و هر چه دراوست ، کم قدر و بی ثمر بود

زنهار تا توانی ، دل از کسی مرنجان
بر رفتگان ِدیروز ، دنیا چو یک سفر بود .

سید محمود سید موسوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد