باید از دنیای تنگِ مثل زهدان بگذرم

باید از دنیای تنگِ مثل زهدان بگذرم
بعد ِ قطع بند ِ ناف از بند ِ زندان بگذرم

رشته ی وابستگی را پاره کردم بعد از این
مثل رستم از میان دام هر خان بگذرم

باید از آیینه ی عادت، بگردانم رُخَم
خویش را در خود بیابم تا از امکان بگذرم


راه را گر آتشِ نفسم، ببندد بر دلم
رومیِ دیگر شوم، تا شمس، رقصان بگذرم

هر که میزانِ مرا با وهم خود سنجید و رفت
باید از پندار خام و هر چه بهتان بگذرم

باز شادی را بیابم، مست در آغوشِ او
از نبایدها، نشد ها، سدِّ دژمان بگذرم

سرنوشت خویش را با عقل خود معنا کنم
باید از تقدیرِ پوچِ فال فنجان بگذرم

بهاره هفت شایجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد