به ناگهان تو آمدی با بارش بی دریغت

به ناگهان
تو آمدی با بارش بی دریغت
برمن باریدی
تو آمدی در ذره ذره ی من
تو آمدی و درون من از تو پر شد
تو آمدی و من به ناگهان نگهبان گنجینه ی یاد تو شدم
تو آمدی و تن من می خواهد
مثل امواج صدا در هوا
مثل قطره در دریا
مثل خون در رگ ها
در تمامی تن تو پخش شود
ای مرا سرشار
ای مرا لبریز
ای مرا .....
تو آمدی تا .....

و عشق این گونه می آید

یحیی رشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.