با نسیم صبحگاهی، بوی جانان آورم

با نسیم صبحگاهی، بوی جانان آورم
از دل دریای معنا موج پنهان آورم

شعر من آیینه‌ی راز است در این بزم نور
هر نفس از کوه و دریا رنگ ایمان آورم

در غزل‌های دلم آتش به جان افروختم
با شراب شور عشق آوای دستان آورم


گرچه حافظ نغمه‌اش در جان عالم جاودان
من به آواز تو گیلان، نغمه‌ی جان آورم

در دل شب‌های خاموش آتشی افروختم
تا ز شوق شعر خود خورشید پنهان آورم

هر کجا نام تو آمد باغ معنا زنده شد
من ز دشت وکوهساران جمله مستان آورم

گرچه راه پرخطر، طوفان به جان می‌افکند
با غزل‌های دلم آرام جانان آورم

محمدرضا گلی احمدگورابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.