از آن وقتی که دنیا برقرار است

از آن وقتی که دنیا برقرار است
فلک در کار تقسیم دست بکار است
زموجودات بساخت یک ماده یک نر
بکرد آن جنس نر بر ماده سرور
ببین یک شیر نر با یال و کوپال
و یا آن خرس نر ماده بدنبال

چه شیک طاووس نر در حال رقص است
به دشت تیهوی نر بی عیب و نقص است
به هیبت یا به زیبایی تمام است
بگو خوشگل ترین حیوان کدام است؟
برای جذب" ماده" در طبیعت
فلک با " نر" بکرد اعجاب زخلقت
درین قانون که نقص در آن نبود هیچ
به آدم که رسید شل میشود پیچ
به دنیا تو ببین مرد سر بزیر است
بدست جنس ماده چون خمیر است
زیال و ریش درو اصلا خبر نیست
چو اصلاح میکند نمره اش شود بیست
لباس مرد بود پیرهن یه شلوار
کجا آید زنی آسان به بازار
به هر هفته بگیرد زیر ابرو
پس از شانه زند پیف پاف به گیسو
همان رنگ و لعاب اندر طبیعت
که دارد جنس نر از بدو خلقت
کنون در جنس زن تزئین بود مد
چو باید یک نظر مدهوش او شد
اگر زن بر لبت بوسه گذارد
شوی مدیون او تا عمر دارد
اگر باشد خوش و خوشحال و بشاش
کند بیخود همی بر پیکرت ......
اگر رنجور بود در ماه به عادت
بباید تا کنی او را عبادت
بسی گویند که زن خورشید خانه ست
بتو گویم همه اینها فسانه ست
چرا عاقل چو باشد او خوش اقبال
کند کاری، پشیمانی بدنبال
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
مکن این پند من هرگز فراموش
به گرد زن نگرد گر جان عزیز است
بزیر لب نگر دندان تیز است
خلاصه پند من بر تو همین است
که بی زن زندگی بس دلنشین است !


حسن زاهدی سوادکوه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.