| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در کمال وهم بودم، آمدی در جان من
تو تمام زندگی بودی، ولی پایان من
رفتی و دیدی که بی تو، جان من پژمرده شد
عشق پاکم را ندیدی، ای همه ایمان من
با نگاهت زنده بودم، بی تو مردم لحظه ای
چون نفس در سینه بودی، ای همه جریان من
دل به تو دادم، ندانستی چه کردی با دلم
بی خبر رفتی، شکستی جان سرگردانِ من
با تو بودم، بی تو اما سایه ای بی جان شدم
ای که بودی روشنی در خلوت پنهان من
عشق من بی ادعا بود و دلم بی ادعا
پس چرا نشناختی این مهر بی پایانِ من؟
در دل شب ها تو را می خواندم از عمق سکوت
لیک نشنیدی صدای ناله ی پنهان من
مانده ام با خاطراتت، در دل شب های سرد
بی تو گم شد راه من، ای روشنی جان من
هرچه گفتم از دلم، با چشم هایت رد شدی
کاش می فهمیدی تو آن راز دل پنهان من
در هوای تو نفس هایم به آهی بند شد
بی تو پژمردند گلهای دل گریان من
باز میگردی؟ نمی دانم، ولی این را بدان
تا ابد پابند عشقت مانده ام، جانان من
مصطفی نجفی راد