جهانم خیسِ تنهایی‌ست در اِکرانِ بی‌تابی

جهانم خیسِ تنهایی‌ست در اِکرانِ بی‌تابی
پناهم باش بی‌چترم در این بارانِ بی‌تابی

نگاهم جامِ اشک‌آلودِ دلشوره‌ست هر لحظه
دلم در جستجوی توست، سرگردانِ بی‌تابی

صدای گریه‌ی صبرم به گوشِ پنجره سر زد
که رؤیا دست‌بسته مانده در زندانِ بی‌تابی

خیالت تا سحر در چشمِ من مستانه می‌رقصد
و حسرت یادش افتاده مرا در آنِ بی‌تابی

به چشمانت قسم قلبِ غزل  آرام می‌میرد
قلم وقتی که با غم می‌شود مهمانِ بی‌تابی

بیا با بوسه‌ای قفل از سکوتِ دکمه‌ها وا کن
بیا لب‌های لذّت را بزن بر جانِ بی‌تابی

لبت برقِ نفس‌ها را به جانِ خسته می‌بخشد
بمان امشب در آغوشِ منِ حیرانِ بی‌تابی

بغل کن اشتیاقم را، غرور افتاده از احساس
بغل کن عشق می‌خواهد دلِ انسانِ بی‌تابی



مریم کاسیانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.