| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
پشت آن در ، آتشی بود ...
آتشی بر جان حق؛
نور بود ، اما میان شعله در بند؛
آتش و دودی که تازد سوی ناله؛
آنچه سوزانتر ..... نگاه مرد بود از پشت در؛
او که خیبر را شکست ، درمانده بود.
فاصله ...
فاصله یک در نبود ، بلکه تمام ظلمت است؛
سوگ بر همسر نبود ، روح خدا در آتش است؛
علت خلق رسول و یک علی در آتش است؛
حمله کن ، بشکن زجا یک خیبر دیگر ، علی!
تیغ برکش ، فرق بشکاف ، سر بزن...
امّا علی ...
صبر کن ... امر رسول است : صبر کن ؛
تا که ماند این اذان ، ظلمت فرو خواهد نشست.
این دگر چیست؟ نگو صبر!
که این صبر علی ، مافوق صبر است.
لیک عجب نیست این تفاسیر؛
کو علیست! ، یکتا عجایب ، مرد مردان ، فوق انسان...
ولی آن سو ...
جان احمد ، عشق حیدر ، مادر خون خدا در شعله میسوخت ...
پس از آن روز ...
دگر هیچ نبود؛
نور ، خامش؛
عقل ، در بند؛
عشق مُرد ...
رضا پیرو