| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
کوچه هم انـگار بـا مـن بــی قـراری می کنـد
در مسـیــر دل سپردن خــوب یـاری می کنـد
همنشیـنی می کـنـد بااین غریـبی های مـن
پای دردم می نشـیند غمـگـساری می کـنــد
می شود همراه اشک و گریـه های بــی امـان
لابـه لایـش انــدکی لبـخـنـد جـــاری مـی کند
باز خونین می شود خورشید چشمم در غروب
چون غریبی با غمش شب زنده داری می کند
بافتم نقشی زتو در سایه ی گیـسوی شــــب
یاد تو تا صبح من لحظه شـمــــاری می کند
می رسـد طـــوفـانی از آن یــادهــای آشـنـــا
ناگــهـــان دشــت دلم را آبــیــاری مـی کـنــد
شد عجین با بغض هایم رد پایــت آنچــنان
کوچه هم با غصـه هایــم سوگواری می کند
من هزاران راز، حاشا کردم و این کوچه سار
لب فرو بسته از این غم، راز داری می کند
یاد تو درمان زخمــم می شـود در بـی کسی
مرهمش پـایـیـز قـلـبـم را بـهــاری می کـنـد
سارا کاظمی