| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
از ساقههای گندم ابر
میگفتی
که زمین تو را بغل کرد
و آسمان
چترت را دزدید
تا به پرندهای بسپارد
که با لهجه باران
دانهها را نوک میزد
او میخواست
دستهای مرا هم
در باد بچرخاند
اما من وارونه در خوشهها
به ریشههایی میاندیشیدم
که پاییز در آنها میرقصید
حالا باید جهانی را
که از مچ پاهایم آویزان است
به گریزگاه ابر ببرم
تا پزشک
از سرگیجههای طلاییاش
دی ان ای بگیرد
و افق معکوسمان را
با هم تطبیق دهد
شاید وقت آن است
که تو هم دیگر
پاهایت را
از خوشهها بیرون بیاوری
و در باد رها شوی
شاید گندم بخواهد
جوانهاش را
زیر چتر پرنده بزرگ کند
فروغ گودرزی