| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
سکوتِ تو را
چون بیابانهای تشنه میجویم
در این شبِ بیستاره
که ماه از نگاهت شرم دارد
"دوستت دارم"
این واژهی کوچکِ جناسنشدنی
چون رودی در عمق خاکسترهایم جاریست
چون آتشی که بر لبِ باد میگوید
"حتی اگر نخواهی…
حتی اگر تو مرا نخواهی
تو را
ای مرزِ مبهمِ بودن و نبودن
در فاصلهی نفسهایم اندازه میگیرم
چون صبحی که هرگز طلوع نمیکند
ولی روشنیاش
در پلکهای سنگینم خانه کرده است
"دوستت دارم"
نه فریادی ست
نه اعترافی
تنها حقیقتی ست
مثل نفس کشیدنِ دیوارهای خیس
در سحرگاهان…
و من
این مرد تکه تکه شده و آشوبزده
هنوز
در پای کوههای بلندِ نگاهت
چشمهای تشنهام
برای جرعهای از بارانِ وجودت
حسین گودرزی