| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
آسمان...
اشکِ ذوقش را...
نتوانست نهان کند
وقتی دستانت را...
به دستان بی پناهم...
آشتی دادهای
تو آمدهای و...
چشمانِ باران...
دانههایش را بر سرمان می افشاند
رایحهی نفسهایت...
وای بر من...
از افسونگری نگاهت
تو را به خدا نگو شیرین
کَز شنیدنش...
قلبم، پرواز را مینگارد
چرا تصویرت گُم شد؟
همپای بیداری...
فغانِ گریههایم بیداد شد
میکُشند...
عاقبت، این خوابهایت...
مرا میکُشند
آخ...
دیگر صبرم کور شده
انتظارم از این ندای بیپاسخ...
رفته رفته پیر شده
چنان به پایان خود نزدیکم...
که زبانِ تمنایم...
از وصف این هجران...
لال شده
عکست را بیرخصت میبوسم
مرگِ دلم، تنها با این خوشی...
کمی دور شده
آنقدر از روزهایم رمیده ام
که خورشید برای دیدارم...
دست به دامان...
شبهای بینور شده
بیا...
هنوز هم این دیوانه...
پرتوی امیدش برق میزند
بیا...
هنوز هم با جای خالیات...
ساعتها حرف میزنم
من...
تا ابد، برای رسیدن به تو...
به درهای بسته سَر میزنم
چه کنم؟
دلباخته ام و...
به این ریسمانِ فنا...
چنگ میزنم
شیرین هوشنگی