من، آن شب را به یاد دارم

من،
آن شب را به یاد دارم
شبی بی‌ماه،
که حتی روزنه‌ای از هاله‌ی نور
در آسمان نبود.

فقط تاریکی بود
و سرمایی بی‌انتها.

در آن نیمه‌شبِ خاموش،
دیگر حتی قلبم هم
نمی‌توانست
کاموای عشق را ببافد.

جهان
مسخِ سکوت بود،
و من
با چشمانی ناباور،
درد را
نقاشی می‌کردم.


آیلین خداداد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.