مکن ملامتم ای دوست که در طریقت ما

مکن ملامتم ای دوست که در طریقت ما
به یک رضای تو راضی شوم نه جور و جفا

مرا نگر، که شبم شد اسیر پنجه غم
چو سوز آتش دل شد بجای مهر و وفا

بیا، به جانِ عزیزت دلِ گرفته‌ی ما
بُرون نمیشود آخِر، به غیرِ صلح و صفا


چه جای صحبت از این عالم خراب آباد
غنیمت است زمان را، بیا به ناز و نوا

بگو به ساقیِ مستان برای دفع بلا
ببوسد از لب لعلم به جای پَرت و پلا

رویا تقی لو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.