ای که نخوانده آمدی در دل من بمان نرو

ای که نخوانده آمدی در دل من بمان نرو
بلبل خوش نوای من به وعده خزان نرو

گل نکنی بهار هم هوای من نمی‌کند
سایه امن زندگی شاخۀ سبز جان نرو

شعر مرا نخواندی و قافیه را به هم زدی
بهانه ای ردیف کن، شاعره جوان نرو

می‌ روی و نمی‌ رسی مگر به حرف های من
گوش به حرف کن بمان، به حرف این و آن نرو

چرخ زمانه می رود راه به راه و بی امان
شاخ به شاخ می‌ شوی، به راه بی نشان نرو

هر دل سنگ و کعبه‌ ای جای خدا نمی‌ شود
برای دیدن خدا به جنگ آسمان نرو

رمز نبرد و راه عمر، چشم خرد گشودن است
برای فتح زندگی بدون دیده بان نرو

راهزنان زندگی به جان امان نمی‌ دهند
همسفر ساده من بدون ساربان نرو

در به درم بدون تو، خانه ی بی تو خانه نیست
دل به غریبه خوش نکن بمان از آشیان نرو

خزان خبر نمی‌کند چله نشین شب نشو
برای طعم زندگی به بزم کرکسان نرو

تخته شکسته‌ ها کجا، کشتی ناخدا کجا
به روی بحر زندگی بدون بادبان نرو

احمدحسنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.