می زند تازیانه برأبر،،رعد.

می زند تازیانه برأبر،،رعد.
وبرق ازچشمان أبر به هرسویی می پرد
کبودی تن أبر وٌ فراوانی اشک ..،،
کمی آنسوتر..

کمی آنسوتر ،
شمال ،،
جنوب
شرق،
غرب،
زمین درهلهلهٔ این بارش،،
زمین درهلهلهٔ این بارش..
حلقه نیمه بافته دار رنگی ومهر سکوت برلب تنهاشاهدماجرا آسمان ،،!
حکایت غریبی دارد ..
حکایت غریبی دارد ،لبهای ترک خورده کویر
برکه نیمه خشک آبادی وچکمه های من ،،
پس ازتبرئه ی خورشید .


ناصرآکیاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.