عکس او در قاب روی دیوار بود

عکس او در قاب روی دیوار بود
چشم بر هم نمی زد
انگار او هم مثل من
خوابش نمیبرد؛بیدار بود
چشم های من بغض آلود؛
نگاه او پر از حرف بیصدا بود
لبخند ش، مرا دلداری میداد
سکوت طولانی اش باعث آزار بود
طفلک دل که من بیقرار دیدار
آمدن او اما دور از انتظار بود

سمیرااسدی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.