آه و شرر رها کن، رو سوی روشنا کن

آه و شرر رها کن، رو سوی روشنا کن

دنیا دو روز و نصفی‌ست، برخیز ودل فدا کن

گر غصه‌ای نشسته، بر جان و دل غبارش

با عطر ناب مریم، این خانه را صفا کن

هر لحظه‌ای غنیمت، هر دم هزار فرصت

چون رود باش جاری، از غم تو دل جدا کن

این زندگی بهاری بی‌حُزن و بی خزان است

خورشید را صدا زن، در آسمان بقا کن

شوقی اگر نهان شد، در پیچ و تاب هستی

با شور و حال مستی، این جام را شفا کن

از بند کینه بگذر، از هر چه غیر عشق است

خود را رها رها کن، در عشق اکتفا کن

دل را به مهربانی، پیوند کن همیشه

با هر نفس بکوش و لبخند را صدا کن

چون کوه آتش افشان در موقع ملالت

حتی اگر بریزد، با پای خود رها کن

معصومه حیدرپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.