یادمان باشد که روزی سوی جانان می رویم

یادمان باشد که روزی سوی جانان می رویم
در زمستان با نوای باد و باران می رویم
یادمان باشد که روزی بی خبر از هر چه هست
بی رفیقان زار و نالان اشک ریزان می رویم
یادمان باشد که دنیا نیست جای خرمی
می شود روزی که ما هم پاکبازان می رویم
یادمان باشد اگر امروز بی هنگام شد
باز فردا سوی بالا سهل و آسان می رویم
یادمان باشد اگر مهری بگستردیم ما
سوی جانان بی گمان هم شاد و خندان می رویم‌
یادمان هم باشد این جا جز سرای بیهُشی
نیست اما ما به هر تقدیر حیران می رویم
روزگار است و هزاران پیچ و تاب ای خوشخرام
تو نپنداری که بی جان سوی جانان می رویم
ما و جان با هرچه در ذهن و زبان انگیختیم
با دلی شاد و دلی غمناک اما می رویم


زهرا روحی فر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.