منم از عشق تومجنون که به کوه وکمرم

منم از عشق تومجنون که به کوه وکمرم
کافرم گر که به غیر از تو به کس من نگرم
هـرگـزم پای ز میدان تـو بـیرون نَـنَهم
مـگرم آن دم که اجل پای نهد درگذرم
تیرعشق توچنان دردل مـن جـای گرفت
کـه اگـر روی بگیرم ز تـو غیر از بشرم
مـن دگـر مـیل بـه حـوران و ذذپـریان نکنم
چون توهستی چوشمائل همه جادرنظرم
چشـم جـادوی تـوافـکنـدبـلائـی برجان
که همه روز دراین دشت تـوئی درنظرم
هـر زمـان مـردمـکم بـا تـو مـقابل باشد
ریزد از عشق تـوخون چندزچشمان ترم
بـنشین در بـرمـن باز دمی چون لیلا
تا چـو مجنون دل و دینم ز سر و دل ببرم
تو بـده جام بلا را به هوای مـحمود
سر لیلا به سلامت شکند گر اَثرم

سید مرتضی ذکاوتمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد