چنگ کشیدم به آسمانِ شب

چنگ کشیدم به آسمانِ شب
با هراسِ فریادم
که فرو ریخته بود در تو
و هجوم تفنگ ات
کمر سفت و پر صدا
خشخاش می پاشید به صورتم
چنگ می کشیدم به شب
باروت بود و رویای درخت
زبانت را شخمیده بودم
نای اندامت ساعت بود
و دقیقه ها را به انهدام می برد
و من چنگ می کشیدم
می کشیدم تا صبح
که دیگر شبی نبود
یک طرف
کمر تفنگی  شکسته
و صورت من پر از خشخاش
یک طرف
مرده بودم در برابر مرگت
واز زیر ناخن هایم ماه می ریخت

محسن افشارنادری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد