| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در بازبود وُ
خطِ نازکی از رویا
تا ، اندوهِ شکوفه ها طول می کسید
وَ آن ساعتِ بیهوده
ضربه هایِ بیهوده ای می نوتاخت
حتا گُلی کوچک ، دردست هایِ تمنّا شکفته نمی شد
فوّاره هایِ سالخورده به دیدارِاندوه هایِ غروب خیز می رفت
وَ ، تاَسفی پشتِ پیچک هاپنهان می شد
درباز بود وُ
طنینِ پرِ کرکس ها
خوابِ شیرینِ دخترِ گُل اَم را ، آشفته می کرد
انهدامی ، ازتحقیر
در جاده ها به تاوَل می رسید
وَ ،دخترانِ کولیِ غمگین
سال هایِ سکوت را
با گیتارهایِ دلشوره
سُرخ ، می رقصیدند
وَچشم هایِ زیبایشان
با هیچ قایقی به ساحل نمی رسد
چه سال ها که
اندوهِ ما ، فوّاره ای ست
چه سال ها که ، گُلی کوچک ...
فریدون ناصرخانی کرمانشاهی