بگو کجا نشستی ،کجای این حوالی

بگو کجا نشستی ،کجای این حوالی
که بدگرفته حال و هوای این حوالی

تو آن ستاره سرخ ،که یار آسمانی
من این زمین خسته ،غبار آسمانی

تورا نهفته گفتم ،میان بغض هایم
از این غم فراوان بیا بکن رهایم


شکسته روی برکه به روی ماه خاموش
ای یادگار خوبِ ،زمان نافراموش

تو ای نسیم رفته سفر سلامتت باد
به هرکجا گذارت به دشت و گلشن افتاد

نمی رود ز عالم حتی اگر بمیرد
هرآنکه خویشتن را به عشق می پذیرد

حسین وصال پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.