در دل هوس بود و نگاهی خوش گمان داشت

در دل هوس بود و نگاهی خوش گمان داشت
می‌دید سیبی را و ترس از باغبان داشت

انگیزه‌ای پیدا شد و قصد جنون کرد
آسیمه سر در دست جام شوکران داشت

آواره‌ی دیر خراب آباد گردید
مستاجر دنیا نه جا و خانمان داشت

رویید مهر و عاشقانه سر برآورد
انگار عاشق ریشه‌ای در خاک دان داشت

نایافته روی زمین یک جای ویران
پایین تر از افلاک گنجی در نهان داشت

افسوس که در چیدمان آرزوها
تقدیر در برنامه‌اش چون و چنان داشت

یا تلخ یا شیرین به دنیا این حکایت
القصه نقل عشق بود و داستان داشت


علی صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.