نگاه نگرانت جلوی ایستگاه مترو

نگاه نگرانت جلوی ایستگاه مترو

قلبم را فشرد

دلم می خواست بگویم

نگران نباش عزیز دلم

قطار اصلا استعاره جدایی نیست

امروز غروب که مرا با خود ببرد شامگاه پاییزی دیگری باز می گرداند

یا بگویم

اینکه این روزها قلبم یک در میان می زند

نشان می دهد

تا سرم به سنگ نخورد آدم نمی شوم

حالا تو رفته ای و من مانده ام با روزی یک پاکت سیگار

که انگار وظیفه شده دود کردنشان


نزهت امیرآبادیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.