محو مانده در گذشته...

محو مانده در گذشته...
یا نمیدانم شاید
گذشته در من مانده...؟
اصلا خود، گذشته ام ...
تاریکی و سیاهی مرا مات و مبهوت ساخته..
در جایی پرت گشته،
که فرودی نیست برایم...
معلق در زمانم،؟

نمیدانم یا
دنیا و مکانی؟
در کجای خود؟
نه،در جلوی چشمانم چیزی و نه در پشت سر
،در اغمای کامل،
هاله ای از ابهامم..
با خود افتاده در تضادی بی سر و تهه..
همانند بیسکویتی در چایی...
پوچی تمامم،..
پایانم فروپاشی ست.
همان فروپاشی که.......

علی رضا فرجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.