در آسمانت ابر بارانم

در آسمانت ابر بارانم
نم نم برایت قصه می خوانم

دیدم که چتری باز شد اما
رنجور بارانی ؟...‌نمی دانم

دریای آرامم که بعد از تو
در پیچ و تاب حس طوفانم

در انتظارت در بهاران هم
پائیز زردی مثل آبانم

از آه کبریتی که می سوزد
بیچاره شد سیگار وجدانم

گفتی که باید بگذری از من
گفتم تو بگذر من که می مانم

هرگز نفهمیدی که می ریزد
اشکی نه اما، قلب ویرانم

شاید خیالت دزدکی امشب
آید کنارم کنج زندانم

شاید که فرهادم کند زهری
با طعم شیرینی به فنجانم.


مهرداد مظاهری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.