هرگز نخواستم با گیسوانم انقلاب کنم.

هرگز نخواستم با گیسوانم انقلاب کنم.
همواره خواستم با فکر و شعور و شاعرانگی ام
قیامت به پا کنم.
من این شعار زن ، زندگی ،آزادی تان را
درک نمی کنم.
آخر چرا به عریانی ، آزادگی ام را رها بکنم؟
در مزرع زرد از علف های هرزگی آخر چگونه من گل و گندم درو کنم؟
همواره یک جفت دست پر همت و یک قلب پر زمهر خواسته ام.
تا در جوار او مهر خانه ی بنا بکنم.
من این شعار زن ، زندگی ، آزادی تان را
درک نمی کنم.
من آمده ام مردانه زنانگی ام را ادا بکنم


مرضیه پورجمالی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.