تمام زنانگی ام

تمام زنانگی ام
میان بازوان مردانه ت
گم می‌شود
جای امن من یک وجب
پایین تر از گردنت
میان مخمل سینه ت
که هر لحظه قصه یی
شکوفه میزند
من سراپا گوش به سکوتت نشسته ام
و نفس هایت که سرشار از احساس ست
می دانی ؟
تو از میان کتاب های قصه آمده ای
جایی که برگ ها را با غرور ورق زدی
تا به من رسیده ای
آرام و مهربان ......


شیرین شعبانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.