بر بال های دو کبوتر

بر بال های دو کبوتر
روزهای من
آزادی ی عجیبی دارند
تاب بسته ام
میان دو درخت یاس
و احساس می کنم زمین را دوست دارم
زمین را بیشتر از همیشه دوست دارم

آنها
که خون بی گنهان را
بر چهار لنگه ی رندی بستند
آش دهان سوزی بودند
نصیب سوته دلان.

اما جهان بر مدار قُرب می چرخد
و مدارای دوری
به نفع زمین است
و بی نیازی خلق،
خدا را هم تنها می گذارد

برایم دست تکان دهید
که
نامی تازه دارم
نامی تازه
در رُستنگاه اندیشه
اما
نمی توانم سکوت نکنم
بعد ازینکه مثل کبوتری
از دهانم گریخته باشد.


سید جواد جزایری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.