وقتی کنارت گم شدم باران به مویم شانه شد

وقتی کنارت گم شدم باران به مویم شانه شد
بوی تو با عطر بهار، بر بلبلان کاشانه شد

من بودم اندر چشم تو ، تو در دلم چرخی زدی
من ماندم اما قلب ِ من ، اندر پی اَت افسانه شد

ماهی شدی در برکه ام، تا دست بر رویت زدم
صد موج اندر شعله ها، صد شعله ی جانانه شد


دود از دلم بر آسمان برخاست از حُرم تنت
چشم من و چاه زَنَخ ، پیمانه در پیمانه شد

با یک نگاهت دلبرا، صد فتنه برپا کرده ای
لیلی میان کوی تو، مجنون ِ صد بیگانه شد

فتراک ِ چشمِ مست تو، چنگیز را از پا فکند
خونها بریزد اینچنین ، هم ساقی میخانه شد


رحمن لونی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.