| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
من آن سرباز بی عقلم که هوشم رفته است از سر
همی خواهم که بردارم سر خود را ویاهرسر
نیازارد مرا مردن نیازارد مرا کشتن
فقط خواهم که گریانم پدر مادر ویاهمسر
سرم را می دهم اما نمیگذارم تفنگ خود
مراعقل است تفنگ من مراهم سر وهم سرور
سراپا گوش دستورم نکن تشویش اجرایش
که خالق کرده مارا خلق که برداریم همه را سر
اگر روزی بدیدی که تمام مرچگان مرده
نکن افکار بی جایی که من هریک بریدم سر
سری در خواب دیدم دی که درخون می تپید اما
صدای هق هقش باخون چه سازی سُر نمود ازسر
تمام کره ای هستی به روی سر می چرخد
اگر بینی زبالاها سراسر هست مثل سر
سلامت دار خداوندا سرم را تا سرفردا
که از سر میشنوم سرّی سرا سازی زجنس سر.
محمدعلی رحیمی