تحویل کن
سال مرا
حضرت بهار
جمع کن بساط دشمنی و جنگ و خدعه را
بگذار تا نفس بکشم در هوای تو
ای نرگس بهار
ما تشنه ایم و ساقی عطشان ما تویی
ای معجزِ بهار
گویند ذولفقار علی داری و به زین
بر ذوالجناح تکّه زدی
درّ حی التی
من پشت این درم
در انتظار یار
حالم شود به یمن حضور شما بهار مریم سادات موسوی