رفتی این دوری و این فاصله بد پیرم کرد

رفتی این دوری و این فاصله بد پیرم کرد
جان به لب کرد مرا از همه چی سیرم کرد

رفتی یک بار ندیدی که چه با من کردی
رفتی این عشق مرا وای زمین گیرم کرد

بی تو دلتنگ ترین آدمِ دنیا گشتم
بی تو این عشق مرا خسته و پاگیرم کرد

خنده از درد نشیند به لبم این روزها
هرچه کردی تو, خداوند به تقدیرم کرد

شکوه اِی نیست مرا از تو که رفتی جانم
دستِ تقدیر چنین بسته به زنجیرم کرد

بی گمان حکمتی در کار بُوَد گر دوریم
گرچه این فاصله درمانده و دلگیرم کرد

محمد صادق حارس یوسفزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.