ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در نگین دیده ات دنیای من جا می شود
وین حدیث بیوفایی در تو پیدا می شود
آب و آتش را بهزلفت می نهم ,حاجت چرا
شهد لب هنگام خنده در تو احیا می شود
درتماشای غزل شب را برون از جامه کن
در تمنای نگاهت دیده زیبا می شود
خرم آنکس در طریق آزمون, بامرگ خود
در ره دلدادگی دردش مداوا می شود
واژه های تر,چرابرلب مراخشکیده است
وزن شعرم بیقرار و بی محابا می شود
کوس رسوایی بزن, با دیده فتوا می کنی
لحظه ی خندیدنت گویا که مأوا می شود
معصومه حیدرپور