دوش دستم که به دستت لرزید

دوش دستم که به دستت لرزید
بوسه از ماه گرفتم
و خدا می خندید
سردی پاییزی این فصل
به نفس های ما تاثیر نداشت
شادی پر شوری بود و آنجا
مجلس انس به هر گوشه روان بود.
بوسه از ماه گرفتم یا تو
روی مهتاب بدیدم یا تو؟
دیشب که تو را دیدم
من کنار تو چه دلبرانه نشستم
دو نگاه عاشقانه
حرفهای بی بهانه
دیشب که تو را میدیدم
مهربانتر بودی با من.
باز مهمانم شو
یا تو بیا یا من میمانم با تو...
دیشب که تو را دیدم خواب میدیدم افسوس...
بعد آن خواب ای کاش صبح نمیشد هرگز
ای کاش دو باره که چشمم را می بستم
باز خواب تو را ببینم
کاش مهمان بیاید از در
کاش مهمان تو باشی
کاش مهربانتر باشی با من...

نوشین فتحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.