ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دلم هوای آمدن صبح را دارد,
صبحی که با طلوعش, جان ها می بخشد.
صبحی که انگار دوباره مرا می زاید...
از غلظت سیاهی ها در برم می می کاهد...
و مرا با سلامی به رنگ سفیدی آزادی دلخوش تر از پیش می کند.
دلم صبح را هر شب از پرنده ی شبگرد بهانه می گیرد.
و آرام نخواهد نشست تا که چشمانش,
روشن تر از رهائی رود نشود...
محمدرضاامیری