همان که ثانیه های مرا پر از غم کرد

همان که ثانیه های مرا پر از غم کرد
مرا اسیر نگاهی غریب و مبهم کرد
به جای خنده به لب های من نشاند آهی!
نگاه خسته مرا انیس شبنم کرد
خودم که هیچ اسیر نگاه او شدم
پر از غرور دلم را به پای خود خم کرد
بدون آنکه بخواهد از این حوالی رفت
مرا غریبه و تنهاترین عالم کرد
دوباره در به دری ها، دوباره بی یاور
مرا دوباره اسیر غمی دمادم کرد
چه می شود که بیاید، خدای من اینجا
همان که ثانیه های مرا پر از غم کرد.

طاهر جمشید زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.