در ته کوچه ی تاریک

در ته کوچه ی تاریک

چراغی ست تنها

با کلاهی شکسته

آویخته از سر در خانه ای

که بر آستانش علف هرز روییده ست

و سقفش سال هاست

فرو ریخته بر در و پنجره های ویران

مرا بگو که از کجا

به دیدار عشق آمده ام.

(رضا چایچی)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.