شهر از آرامگاه عاشقان باز می‌گردد.

شهر

از آرامگاه عاشقان باز می‌گردد.

عاشق!

عاشق

درخت سروی است

که در کوچه قدم گذاشته است

و تقدیر آدمی را

‌با صبرش

سال‌ها به انتظار می‌نشیند.

می‌داند

تاریکی تمام می‌شود

و زیر لب می‌گوید

این صبر آخر است.


(نینا علی‌ نژاد)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.